تاریخچه طایفه راکی بختیاری

به نام خدا                                                       

مقدمه :      

باعرض سلام : پس از اینکه مطالب فراوانی در مورد طایفه بزرگ راکی در سایت ها و وبلاگهای مختلف بخصوص از افراد کم اطلاع خارج از طایفه راکی که اکثرا نادرست و غیر مستند بودند رامشاهده کردم برای مثال یکی از وبلاگها طایفه راکی را (۴) تیره و دیگری (۷) تیره و مطالبی از این دست ذکر نموده بودند. و برای اینکه فرزندان عزیز امروز و آینده ما از تاریخ سراسر افتخار طایفه مان مطلع گردند اینجانب عیسی شجاعی برجوئی فرزند مرحوم مشهدی غلامرضا شجاعی از تیره ارزانی وند سعی نمودم با عنایت به ارتباط موضوع با رشته تحصیلی ام و با همکاری دلسوزانه سرور بزرگوارم آ هوشنگ قبادی راکی فرزند مرحوم آمسیح قبادی از تیره اولاد طهماسب خان درمورد طایفه راکی مطالب و اسناد موجود از گذشتگانمان چه مکتوب وچه شفاهی را گردآوری نموده و بصورت چاپ کتاب و مقاله یا درج در وبلاگ به اطلاع خوانندگان عزیز برسانیم البته ما در اول این راه قرارداریم و به کمک همه دوستان علاقمند نیاز مندیم .

توجه :

قبل از این متن - متن دیگری به صورت کوتاه و خلاصه در وبلاگ شخصی ام قراردادم که با اطلاعات بدست آمده جدید از بزرگان راکی همان متن با کمی اصلاح و بصورت مفصل تر ارائه میگردد .

متن :

قبل از پرداختن به تبار و نژاد بختیاری و طایفه راکی لازم است خلا صه ای از تبار ایرانیان و آریائی ها ارائه گردد :

تبار و نژاد ایرانیان :

هند و اروپائی ها که بودند ؟ 

از قدیمی ترین اسناد مکتوب که سخن از هند و اروپائی رانده کتاب تاریخ هرودوت ( پدر تاریخ ) است .

خلاصه مطالب تاریخی در مورد هند و اروپائی به این صورت است : مردمانی که بعدا به نام هند و اروپائی معروف شدند از گذشته ای نا معلوم در گستره ای به وسعت از جنوب سیبری تا شمال قفقاز زندگی میکردند و به دامدار مشغول بودند حدود ۳۰۰۰ تا ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد به علتهای نامشخص و شاید به علت سرمای شدید غافلگیر کننده و کم شدن علوفه و غذا با تقسیم شدن به دو گروه از یکدیگر جدا شده و به دنبال مراتع بهتر برای دامهای خود در ۲ مسیر مختلف به را افتادند .

الف : شاخه اول ( اروپائی ) که به سمت غرب حرکت کردند و به اروپا وارد شدند که مردم کشورهائی از جمله آلمان - اتریش - اسکاندیناو ی مثل سوئد - نروژ - دانمارک و ایسلند و نرمن های فرانسه و قسمتی از مردم انگلیس و ایتالیا و .... از این نژادند . 

ب : شاخه دوم ( هند ) که به هند و ایرانی معروف شدند ابتدا در کنار رود جیحون و در آسیای میانه امروزی سالها با یکدیگر زندگی کردند و دارای زبان و آئین مشترک بودند ولی در حدود ۳۵۰۰ سال قبل یعنی حدود ۱۵۰۰ قبل از میلاد از یکدیگر جدا شده و به دو گروه ذیل تقسیم شدند:

 ۱ - گروه اول (ایرانی) که خود را آریائی یعنی نجیب مینامیدند وارد فلات ایران شدند که به اقوام ذیل منشعب میشدند : 

الف : مادها در شمال غربی یعنی محدوده آذر بایجان - کردستان و همدان امروزی ساکن شدند و توسط دیاکو اولین حکومت آریائی را در ایران تاسیس کردند .

ب : پارس ها در جنوب ایران یعنی محدوده فارس و خوزستان امروزی ساکن و همسایه ایلامی ها شدند . پس از گذشت سالیانی بومیان ایران از جمله ایلامیان در قوم آریائی مستهیل شدند و نهایتا در سال ۵۵۰ ق م پارسها به رهبری کورش کبیر توانستند بزر گترین امپراتوری جهان باستان (هخامنشیان) را پایه گذاری کردند.

ج : پارت ها در شمال شرقی یعنی محدوده خراسان امروزی ساکن شدند و با بیرون راندن جانشینان اسکندر حکومت مقتدر اشکانی را پایه گذاری کردند . ( البته برخی از مستشرقین غربی متاخر پارت ها را از سکاها میدانند که سکاها نیز از نژاد هند و اروپائی هستند ضمنا این مستشرقین ورود پارت ها را به ایران با ماد و پارس در یک زمان نمی دانند.)

۲ - گروه دوم (هندی) نیز از دره خیبر در افغانستان امروزی گذشته و وارد سرزمین پهناور هندوستان امروزی شدند وپس از مدتی بر بومیان هند (دراویدی ها) فائق آمده خود را نجیب و آنها را نجس انگاشتند و جامعه ای با کاست شدید طبقاتی را بنا نهادند و تشکیل امپراتوری هائی از جمله ( موریا  )چندرا گوپتا و آشوکا .... را دادند و تا سالها نیز زبان و باور های این دو گروه یعنی ایرانی و هندی نز دیک به یکدیگر بود .

تبار بختیاری ها و طوایف آن از جمله راکی :

در مورد تبار بختیاری چند نظریه وجود دارد که معتبر ترین آنها به استناد اسناد و کتب تاریخی گذشته سه نظریه معتبر تر است :

۱ - گروه اول مورخینی که بختیاریها را بصورت خالص از مردمان آریائی نژاد میدانند که با هیچ نژاد دیگری اختلاط نداشته اند برخی از این مورخین آنان را از شاخه پارس و برخی قوم کرد و لر را در مجموع و بختیاری را از آن جمله از قوم ماد میدانند. از جمله این مورخین لوریمر شرق شناس در کتاب لهجه شناسی بختیاری آورده است که " از لحاظ فکری وجسمس و از نقطه نظر عادات همه گونه دلیل در دست است که معتقد شویم بختیاری ها از لحاظ نژاد ایرانی و کاملا اصیل هستند و با پناهگاه کوهستانی که داشته اند نژاد آنها از حمله عرب مصون مانده و بخوبی معلوم میشود که بختیاری های امروز فرزندان همان نیاکانی هستند که آن سرزمین را از قرنها پیش در اختیار خود داشته اند " .  

۲ - گروه دوم مورخینی که بختیاری ها را از نسل عزاادوله بختیار دیلمی پسر احمد معزالدوله فاتح عراق و بغداد در زمان خلافت عباسی و از خاندان آل بویه میدانند که کتاب تاریخ بختیاری سردار اسعد به این نظریه اشاره دارد . البته آل بویه نیز از نژاد آریائی بوده اند .

۳ - گروه سوم از جمله مستشرق معروف پروفسور رومن گیرشمن بختیاری ها را آریائی - ایلامی معرفی میکند و آنها را حاصل اختلاط این دو گروه میداند و در کتاب خود میگوید: " من در بختیاری نکاه نکردم مگر اینکه ایلامی دیدم ".

طایفه راکی نیز همانند اکثر طوایف بختیاری از نژاد اصیل آریائی میباشد . طایفه راکی یکی از طوایف بزرگ شاخه هفت لنگ ایل بختیاری و از شاخه بابادی باب می‌باشد.

پراکندگی جغرافیائی طایفه راکی:

ییلاق این طایفه، در منطقه زیبای تنگ گزي و در کنار زاینده رود که به زبان محلی آب گزی نامیده میشود قراردارد ودهات عمده راکی درييلاق { احمد آباد - گرم دره ( دره گرم عليا و سفلي ) - قلعه مشهدي آقاعلي شجاعي ( کوگانک ) - و كيكاووس و آبخره } ميباشد كه در تابستان ها تعدادي ازخانواده ها دراملاك اجدادي خودمشغول كشاورزي ودامپروري هستندو عمده جمعيت ييلاقي اين طايفه در شهر هاي مختلف استان اصفهان و برخی نیز در شهرکرد ساكن ميباشند قشلاق آن‌ها، در دنباله خاک طایفه نصیر، بین راه مسجدسلیمان به هفتگل، تا قلمرو طایفه مکوندی... میباشد و دهات عمده راکی در قشلاق { یکمهه (علیا وسفلی) - چم فراق و بهرام آباد } در شهرستان مسجدسلیمان میباشدکه تعداد كمي از خانواده‌ها در املاک اجدادی خود مشغول کشاورزی و دامپروری هستند و اکثرا نیز زندگی شهری را انتخاب کرده‌اند، که در شهرستان مسجدسلیمان و اهواز و شهرهای دیگر خوزستان زندگی می‌کنند.البته امروزه خانواده هائی نیز در استانهای دیگر بخصوص تهران بزرگ والبرز و همچنین خارج از کشور سکنی گزیده اند.لازم به ذکر است که طایفه راکی و شهنی از اولین طوایف بختیاری بوده اند که از زندگی عشایری به یکجانشینی و سپس زندگی شهری روی آوردند که این امر بیشتر به علت استخدام در شرکت نفت در مسجد سلیمان ( به تدریج از حدودا ۱۰۰سال قبل) و پایه گذار اولین بازار شهر مسجد سلیمان (بازار نمره یک) راکی ها میباشند.

تیره های راکی :

 کتب قدیمی تاریخ بختیاری اکثرا از ( ۵ ) تیره پر جمعیت تر راکی ( اولاد طهماسب خان -ارزانی وند -قاسموند - کلاوند و مدملیل ) نام برده اند و از معرفی تیره های کم جمعیت تر طایفه راکی خوداری کرده اند یا اینکه آنرا جزوی از تیره های دیکر محسوب کرده اند و در اکثر نوشته های جدید به آن استناد شده است . برای مثال تقسیم بندیهای ذکر شده در سایت های مختلف بختیاری به استناد همین کتب و با توجه به تر کیب جمعیتی آن زمان و بر اساس ساختار گذشته این طایفه است . امروزه طایفه راکی با توجه به گذشت زمان و افزایش جمعیت و استقلال تیره های کم جمعیت از تیره های پر جمعیت طبق آخرین ساختار واقعی و ملموس که مورد قبول بزرگان راکی است به هشت ( ۸ ) تیره تقسیم می‌شود به شرح ذیل :

 ۱- اولاد طهماسب خان     

 ۲- ارزانی وند

 ۳- قاسموند

  ۴- کلاوند     

  ۵- فردی وند

  ۶- اولاد کرم

  ۷- جاوند

  ۸- ذولفقاروند

{شایان ذكر است كه درگذشته نه چندان دور طايفه مدمليل يكي از تيره هاي پرجمعیت و مهم طایفه راكي بوده و در کتب تاریخی ازجمله تاریخ بختیاری سرداراسعد جزو تیره های راکی ذکر شده است كه نهایتا در زمان حيات مرحوم آسبزي مدمليل (كلانتر طايفه مدمليل) و حاج آجواد راكي (كلانتر طايفه راكي) با صلاحديد ايلخاني بختياري بصورت طايفه مستقلي درساختار ايل بختياري شناخته شد و از آن پس کلیه امورت و روابط آن با ایلخانی از جمله اخذ و پرداخت مالیات بصورت مستقل وزیر نظر کلانتران مدملیل انجام گرفته است امروزه طایفه مدملیل خود طایفه ای بزرگ و دارای تیره های متعدد است و بختیاریها آنرا طایفه ای جدا و مستقل از طایفه راکی میشناسند با این وجود هنوز نسبت های فامیلی فراوانی بایکدیگر دارند}.

همچنین تیره موزائی نیز در گذشته نه چندان دور از تیره های راکی محسوب میشد که امروزه اکثرا درخوزستان زندگی میکنند و نسبت به گذشته کمترین ارتباط را با طایفه راکی دارند . و تقریبا مستقل از راکی محسوب میشوند .

طبق ساختار کنفدراسیون ایل بختیاری که از قویترین و منظم ترین ساختار عشایری و قبیله ای جهان بشمار می آید هر کدام از طوایف بختیاری به اجزای کوچکتری (تیره - تش - کربو و خانواده ) تقسیم میشوند. برای مثال این ساختار در طایفه راکی ذکر میگردد :

   ایل ======  بختیاری     

   شاخه ====  هفت لنگ  

   باب ====== بابادی باب 

   طایفه ===== راکی       

   تیره ====== اولاد طهماسب خان 

   تش ====== اولاد آپرویز 

   کربو ====== اولاد آ عباسقلی

   خانواده ==== اولاد حاج آ قباد 

تقریبا کلیت تقسیم بندیهای طوایف بختیاری ثابت است همانند نمودار فوق ولی در جزئیات این تقسیم بندی ها در طوایف مختلف بر اساس بافت چمعیتی و اصول پذیرفته شده همان طایفه متغییر است و با تغییرات جمعیتی هر چند دهه قابل تغییر است برای مثال طایغه راکی قبل از استقلال از طوایف راکی باب تیره محسوب میشده ولی پس از گذر زمان و با افزایش جمعیت جایگاهش در ساختار ایلی بختیاری به طایفه و تش های آن به تیره ارتقاء یافته است و.... 

 طایفه راکی درگذر زمان:

سير شكل گيري و استقلال طايفه راكي:

راکی در عصر صفویه:

متاسفانه تاریخ روشن و مستندی از گذشته طایفه راکی قبل از حکومت نادرشاه افشار در دست نیست و هرچه هست به صورت کلی مربوط به ایل بختیاری میباشد و بصورت تفکیکی در مورد طوایف زیر مجموعه اطلاعات دقیقی موجود نیست . همان طور که در منابع تاریخی ذکر شده همواره در قشون صفویه دسته هائی از همه اقوام و عشایر حضور داشتند بالاخص از ایل جلیل بختیاری و از همه طوایف آن که راکی هم یکی از آنهاست البته در منابع بصورت کلی از بختیاری نام برده شده است . به استناد دست نوشته های باقی مانده در همین عصر از گذشتگان طایفه راکی (جد اعلای راکی برجوئی شخصی به نام خلیل یا خلیل خون ) بوده که همزمان حکومت صفویه یعنی زمانی که راکی باب ییلاق را در خانمیرزا بودند و هنوز به تنگ گزی مهاجرت ننموده بودند حدودا (بین ۳۵۰ تا ۴۰۰) سال قبل میزیسته است . و نام برخی از تیره های این طایفه از نام فرزندان وی گرفته شده است .

قابل توجه اینکه تیره های راکی برجوئی حدود (۳۰۰ ) سال قبل (اواخر صفویه ) در زمان اسکان درمنطقه خانمیرزا چهار ) تیره بوده به شرح ذیل و به همین علت بیشتر کتب تاریخ بختیاری نیز فقط از این تیره ها نام برده اند :

۱ - فردی وند (اولاد طهماسب خان و فردی وند)

۲ - ارزانی وند

۳ - قاسموند

۴ - کلاوند

راکی در عصر افشاریه : 

آغاز شناخت مستند و روشن ما از این طایفه به زمان حکومت نادر شاه افشار و لشگر کشیهای وی بخصوص لشگر کشی وی به هند و قبل از آن فتح قندهار در سال ( ۱۱۵۰ ه ق - ۱۷۳۷ میلادی ) توسط بختیاری ها به فرماندهی علی صالح خان دورکی و با طراحی نقشه توسط ملا آدینه بختیاری می رسد که سواران راکی به فرماندهی صابر سلطان راکی که وی فرزند فردین و پدر طهماسب خان راکی بود جزو این گروه بودند و نهایتا این پیروزی و پیروزی های بعدی در فتح هند منجر به اعطای لقب های خانی و القاب دیگر به فرماندهان مختلف بختیاری از جمله  (اعطای لقب سلطان) به صابر سلطان از سوی حکومت افشار شد.

راکی در عصر قاجار :

براساس مطاب مندرج در کتب تاریخی معتبر بختیاری از جمله تاریخ بختیاری اسکندر خان عکاشه و مطالبی که از بزرگان طایفه راکی بصورت مکتوب و شفاهی به ما رسیده است کلیه طایفه های بابادی باب هفت لنگ بختیاری از جمله ( بابادی عالی انور و بابادب عکاشه و تیره های راکی باب شامل (برجوئی -مالملی -شهنی -نصیر -گمار -مدملیل-موزائی و سله چین یا سلحشور ) و آن زمان این تیره ها را راکی باب مینامیدند. از گذشته دور تا حدود ۲۰۰سال قبل در زمان (حکومت فتحعلیشاه قاجار ۱۲۱۲تا۱۲۵۰ ه ق) ییلاقشان درمنطقه خانمیرضا و در همسایگی طایفه جانکی سردسیر بوده . در زمان حکومت فتحعلی شاه قاجار تیره های راکی و بابادی باب درگیری بسیار شدیدی با طوایف جانکی سردسیر در خانمیرزا پیدا نمودند و پس از کشته شدن تعدادی از دو طرف و با توجه به اتحاد اسداله خان عکاشه بابادی با شهباز خان جانکی که این اتحاد برخلاف تعصبات و تعهدات بین طوایف هم باب بود زیرا راکی و بابادی عکاشه هردو بابادی باب محسوب میشدند این اتحاد نا میمون به علل مختلف ازجمله تفاهم بر سرتقسیم قدرت درمنطقه خانمیرزا پس از اخراج راکی باب و وجود ازدواجهای بین طایفه ای بین دو گروه بود . پس از کشمکش های فراوان و با عنایت به اینکه یکی از زنان حرمسرای شاه قاجار از طایفه جانکی بود و با در خواست این زن از شاه نهایتا به دستور و حکم دربار فتحعلی شاه قاجار (حدودا ۲۰۰سال قبل) اکثر طوایف بابادی باب(ازجمله تیره های مختلف راکی) از خانمیرزا اخراج و کوچ اجباری شدند البته بجز طایفه عکاشه بابادی و قسمتی از راکی باب از جمله تعدادی خانوار از تیره برجوئی و سله چین و....که در خانمیرزا تا به امروز باقی مانده اند (برای مثال: اهالی روستای برجوئی درنزدیکی شهر آلونی و.... )

 این واقعه مهم در تاریخ بابادی باب و راکی باب را اسکندرخان عکاشه در تاریخ بختیاری خود صفحه ( ۴۷ ) با مبالغه اینچنین بیان کرده " و در آن عصر حضرات راکی که مقصود اسلحه چین و سله چین و برجوئی و مدملیل و غیره باشند طایفه پر زوری بوده اند وعده شان هم زیاد بوده است . و اغلب محال خانمیرزا در حیطه تصرف ایشان بود ورفته رفته دست درازی به املاک شهباز خان (جانکی) مینمودند و اینکه شهباز خان با اسداله خان (عکاشه) همدست و همداستان شده بود- محض این بود که راکی را از خانمیرزا خارج سازند و املاک آنها را متصرف شوند و متدرجا مابین ایشان کار به مخاصمه و مجادله انجامید. اسداله خان و شهبازخان به اتفاق با جمعیت و استعداد خودشان از کله کچی که نشیمن شهباز خان بود حرکت کردند . رسیدند میان تنگ خونسرد وجماعت راکی وخوانینشان که یکی از روساشان قاید جانی بود با استعداد وتبعه نزدیک بیشه سفیلان خانمیرزا اجتماع نمودند. یک دفعه از دو طرف یورش آوردند برای تپه سینسی - که اکنون قریه که مسکن فانی وجمعی فانی است در سینه تپه مزبور واقع است وسینه استعمال به سینی شده است آنوقت آبادی نداشته است. خلاصه قریب همین تپه جنگ در پیوست. در میان دارو گیر اسداله خان خود را به قائد جانی (راکی)که آنوقت سوار رشیدی بود از خوانین راکی رسانیده با قره مینا اسب اورا زده مشارالیه از اسب در افتاد واسداله خان از او درگذشت. در این مورد شهباز خان به او رسیده و نهیب داد که اگر وصیتی داری بکن که جان ستان رسید. قائد جانی که هنوز تا آنوقت از زیر لاشه اسب بیرون نیامده بود گفت از دشمن توقع نیست شهباز خان با نیزه که در دست داشت به سینه او حواله نمود که از میان دو کتف او بیرون آمد قائد جانی مقتول شد و جمعیت راکی شکست خورده و حضرات بابادی (عکاشه) و جانکی ایشان را تعاقب نموده به قدر ربع فرسنگ آنها را دوانیده و هشت ( ۸ ) نفر دیگر از آنها مقتول شدند و تمام اموال مواشی آنها را غارت کردند و آنها را از خاک خانمیرزا به قوه قهریه خارج نمودند ".

اما این در صورتی است که علت اخراج راکی باب از خانمیرزا علاوه بر جنگهای متمادی با جانکی ها همان و ساطت همسر فتحعلی شاه که از طایفه جانکی بود میباشد و اسکندر خان در جائی دیگر حضور و نفوذ این زن جانکی را در بار قاجار اینگونه در صفحه (۴۶) کتاب خود بیان میکند " آن دختر جمیله که از مردم جانکی بود و از محارم سلطانی شدند وقتی در خلوت پادشاه از او سوال کرده بود که نسبت به که میرسانی عرض نمود که مادرم دختر قائد رضی است وپدرم نیز از کلانتر های آنجاست چون از حیثیت زیبائی مطبوع طبع سلطان شده بود این وقت از ورود قاید شهباز مطلع گشت غلام مخصوص خود را پیش او فرستاد واو را از حال وکردار خویش بیا گاهانید وبه او غدغن نمود که من در نزد اعلیحضرت شهریاری قرب ومکانتی دارم وخود را خواهر زاده شما قلمداد نموده ام چنانچه کسی از شما بپرسد همین قسم جواب دهید جهت پیشرفت مقاصد شما بد نیست زیرا که از پادشاه پسری دارم و اسم او محمد تقی میرز است و در انجام مقصود شما کمال همراهی را دارم قاید شهباز این مطالب را به فال نیک گرفت ومطالب و مآرب خود را به خواهر مصنوعی پیقام داد و آن شیر زن قابل مطلب قائد را در فراش به سلطان عریضه نمود وانمود کرد که استدعا آنکه درباره خالویم مرحمتی فرمایند واین کنیز را قرین امتنان و افتخار فرمائید لهذا بر حسب تمنای آن زن نامبردار فرمان حکومت جانکی وبندوئی در باره شهباز صادر شد و به لقب ارجمند خانی مفتخر و سر افراز آمد در همان اوقات رشته قرابت وخویشی فی مابین او واسداله خان مستحکم گردید ".

از تحلیل این مطالب و مقایسه آن با سخنان و دست نوشته های بزر گان طایفه راکی میتوان این نتیجه را گرفت که اسداله خان و شهباز خان با درگیری محض نتوانستند راکی باب را شکست داده بلکه مهمترین برگ برنده آنان همان نفوذ همسر فتحعلی شاه که از طایفه جانکی و صدور حکم حکومتی برای اخراج راکی باب بوده است.

پس از آن تیره های عمده اخراج شده پس از مدتی سرگردانی و اقامت کوتاه درحومه فارسان به منطقه کنونی یعنی حد فاصل بین (چلگرد - شوراب - تنگ گزی تا حومه فارسان )نقل مکان کرده اند و به ترتیب بابادی عالی انور در چلگرد کوهرنگ و طایفه راکی برجوئی در تنگ گزی و تا نزدیکی سودجان و تیره های دیگر نیز در منطقه بین شوراب تا حومه فارسان ساکن شدند و تیره های راکی از پس از اندک زمانی ازیکدیگر جداگردیده و هرکدام طایفه مستقلی شدند و تا قبل از اعلام تخت قاپو و اسکان عشایر به دستور رضا شاه بصورت عشایر کوچ ییلاق وقشلاق میکردند اما پس از آن به حکم دولت اقدام به ساخت دهات و روستاهائی در ییلاق وقشلاق نمودند .

قابل توجه اینکه تنگ گزی در آن زمان جنگلی بوده و پر از درختان مختلف و سرحد ایل هفت لنگ بختیاری محسوب میشود و مرز با طوایف محمود صالح چهارلنگ است . خوانین بزرگ هفت لنگ در آنزمان از استقرار طایفه راکی در تنگ گزی استقبال نمودند به جهت اینکه این طایفه را طایفه ای جنگاور و شجاع و مناسب برای مقابله احتمالی با طوایف چهارلنگ مجاور تنگ گزی می دانستند . زیرا در آنزمان متاسفانه هنوز در گیری هائی بین هفت لنگ و چهارلنگ صورت میگرفت البته امروزه پس از گذشت سالیان متمادی از این همسایگی بین خانواده های راکی و طایفه اصیل و بزرگ اورش محمود صالح چهارلنگ وصلت های فراوان صورت گرفته و خوشبختانه برادری برقرار میباشد . نگارنده برخود لازم میداندبه احترام دوستی و فامیلی با این برادران ارجمند یاد دو بزرگمرد این طایفه را گرامی بدارد . ( آ محمد باقر صالح پور یکی از کلا نتران طایفه اورش و   آ عجم مرادی یکی دیگر از بزرگان این طایفه. ) 

 کوج اجباری تیره راکی برجوئی همزمان با حیات طهماسب خان راکی بوده و از همین ایام و هنگامی که پس از اسکان بابادی باب در منطقه جدید به قشلاق کوچ کردند طهماسب خان راکی که مردی بلند پرواز و بسیار شجاع بود در نزدیکی های منطقه ای بین سوسن ایذه و سلطان ابراهیم یعنی محلی که هنوز به نام گدار راکی معروف است با توجه به دلخوری که با خانواده مرادخان مالملی پس از وصلت بین طایفه ای که معروف است و مجال توضیح نیست پیدا نمود و با برنامه ای از قبل طراحی شده به هدف استقلال از مرادخان مالملی و طایفه مذکور پسران خود آ نادعلی ،آ نظر و آخسرو را فرستاده و به آنها گفته بود که اندیکا را بگردید ببینید جای که به درد بخورد و مناسب باشد را سنگ چین بکنید و بیایید. آنها فردای آن روز به اندیکا رفتند، اول دشت گل راگرفتند و خیلی زمین دیگر از اندیکا گرفتند و سنگ چین کردند و آمدندکه این بیت معروف در این باره است:

دشت گل به گل خوشه     سردشت به راکی     

 وقتی بر گشتند به پدرشان طهماسب خان گفتند که ازکجا تاکجا را گرفتیم و سنگچین کردیم ،طهماسب خان نیز گفت حالا باید بار کنیم ازاینجا برویم و شبانه بدون اینکه طایفه ململی متوجه شوند همه تیره راکی برجوئی و قسمتی از تیره های دیگر مثل مدملیل - شهنی - نصیر و گمار که با وی همراهی و موافقت داشتند را باشجاعت از رود کارون از گداری که بعدا به نام گدار راکی معروف شد عبور داده و برای همیشه طا یفه راکی را مستقل نمود و از زیر سلطه دیگران خارج ساخت. میتوان این واقعه را یکی از مهمترین رویدادهای طایفه راکی پس از آنهمه لطمات از طرف جانکی سردسیر و اخراج از خانمیرزا و تلفات انسانی و از دست دادن املاک اجدادی و پراکندگی و بی سامانی و نقطه عطفی برای این طایفه دانست و پس از آن بود که طهماسب خان راکی از طرف خوانین بزرگ بختیاری رسما به عنوان کلانتر طایفه راکی شناخته شد و از این پس به لقب خانی مفتخر شد و با توجه به سواران قابلی که طایفه راکی داشت و مدیریت وی طایفه راکی از یک تیره پراکنده و خسارت دیده از جنگهای قبلی پس از گذشت سالیانی به طایفه ای ثروتمند و سرشناس در ایل بختیاری و موثر در جنگهای بختیاری مبدل شد و همواره یکی از ستونهای محکم بختیاری و ایلخانی بود و بیشتر افتخارات تاریخی طایفه راکی از این زمان به بعد شکل گرفته است . (یاد این بزرگمرد راکی و همه سواران دلاور از تیره های مختلف راکی همراه وی گرامی باد.)

همان طور که در مطالب فوق ذکر شد به علت درگیری های فراوان طایفه راکی وزیر بار ظلم نرفتن آنان در زمان خوانين به این طایفه لطمات زیادی وارد شده وباعث پراکندگی آنان در زمان هاي مختلف شده است ازجمله تعدادی از طایفه راکی برجوئی نیز یا همزمان با اخراج راکی باب از خونمیرزا یا کمی پس از آن به اصفهان کوچ کرده اند که امروزه با فامیل برجوئیان جزو مردم اصفهان وبا لهجه کاملا اصفهانی ادامه حیات میدهند ولي دارای شجره نامه بختیاری باقی مانده از گذشته هستند ویکی از همکاران نگارنده از این فامیل بود که اکنون شاغل نمی باشد وبه وی دسترسی نداریم. نهايتا طايفه راكي برجوئي پس از ترك اجباري خانميرزا به سه دسته جدا از هم تقسيم شده ( ۱-قسمت اصلي و عمده همين طايفه راكي امروزي كه ييلاقش در منطقه تنگ گزي و قشلاقش در مسیر جاده مسجد سليمان به هفتکل است وشامل نه تيره فوق الذكر است  ۲- طایفه برجوئي ساکن در روستاي برجوئي نزديك شهر آلوني خانميرزا ۳- خانواده های برجوئي ساكن در اصفهان از حدود ۲۰۰سال قبل كه با فاميلي برجوئيان شنا خته میشوند) .

 

اقدامات نظامي طايفه راكي:

طایفه راکی در طول تاریخ پر افتخار بختیاری به استناد شواهد آشکار ومکتوب یکی از پرافتخار ترین - سرشناس ترین و اصیل ترین طوایف بختیاری بوده و همواره مردان و زنانی شجاع و نجیب و با اصالت را در خود پرورده است .

جنگهای عصر افشار:

همچنین از قدیم الایام سوارن دلاور راکی همراه دیگر بختیاریان شجاع دراکثر مبارزات و لشگر کشی ها و بخصوص در دفاع از کشور عزیزمان شرکت فعال داشته اند. ازجمله آنها میتوان به جنگهای ایران بامتجاوزین بیگانه بخصوص از زمان حکومت نادر شاه به بعد که بصورت مستند در کتابهای تاریخی معتبر ذکر شدا است همانند .

۱- شرکت در سرکوب و اخراج افغان ها از ایران توسط نادر شاه افشار .

۲ - فتح قندهار و نهایتا هندوستان که در مطالب فوق ذکر گردید و بختیاری ها به فرماندهی کل علی صالح خان دورکی و سواران راکی زیر مجموعه آن به فرماندهی صابر سلطان راکی پدر طهماسب خان راکی حضور داشتند. و شرکت در جنگهای متعدد کریم خان زند ( که پدرش لرستانی و مادرش بختیاری بود) و....

جنگهای عصر قاجار :

 ۱ - درجنگهای ایران و روس عصر فتحعلی شاه قاجار سواران راکی در غالب دسته هائی در قشون بختیاری حاضر در رکاب ولیعهد عباس میرزا حضور فعال داشتند .

 ۲ - همچنین درانقلاب مشروطه و فتح تهران توسط سردار اسعد بختیاری كه سوارنی از تیره های مختلف راکی به فرماندهي حاج آ جواد راكي از نوادگان طهماسب خان به همراهی برادر وی حاج آقباد راکی حضور داشتند که تصاویر و اسناد آن از جمله تاریخ بختیاری اسکندر خان عکاشه صفحه (۶۲۴) و .... گویای این دلاوری ها میباشد .

۳- شرکت در در گیری های محمد تقی خان چهارلنگ با حکومت قاجار .

۴ - شرکت فعال سواران دلاور راکی در جنگهای ایلخانی بختیاری با ایل قشقائی و بویر احمدی در عصر قاجار .

جنگهای عصر پهلوی :

۱ - همچنین درمبازه شهید علیمر دان خان چهارلنگ با رضاشاه که رشادت سوارن راکی برای همیشه در اشعار دلنواز بختیاری جاودان شد همانند شعر ( بی عروس توکل بزن کل بساکی / تفنگچی زمم صالح سوار ز راکی ).

۲ - جنگ ابوالقاسم خان با پهلوی دوم كه دلاوران معروفي از راكي درآن حضور داشتند ازجمله آ گچی راكي ( کیانپور ) از تيره كلاوند و برادرش آ جواد راکی ( کیانپور ) که در همین جنگ کشته شد و ديگران که مجال آوردن نامشان دراین مکتوبه کوتا نیست و این شعر درهمین مورد سروده شده است و تا کنون بر سر زبان هاست ( گچی خان کلاوند گوو نداره / زه آلمان بتر تره آتش بباره ) .

۳ - همچنین شرکت در سرکوب یاغیان معرف (جعفرقلی خان و علی نقی چی چرمهینی و رضا خان جوزدانی ) به فرماندهی سردار جنگ .

جنگ ایران و عراق (  ۱۳۵۹- ۱۳۶۷ ) :

و آخرین آنها جنگ ایران و عراق که شهدا و آزادگان و ایثارگران عزیزی را این طایفه همانند طوایف دیگر بختیاری و همانند دیگر ایرانیان تقدیم کشور عزیزمان نموده است. البته به دليل اينكه آمار دقيق وكامل اسامي اين شهيدان عزيز فعلا دردست نيست از آوردن اسامي خوداري نموديم ولي انشاء اله درصورت همكاري عزيزان هم طايفه در آينده اطلاع رساني خواهد شد. 

همانطور که قبلا در مطالب فوق آمد همه موارد فوق مستند و در تصاویر و اشعار و ترانه های فولکوریک بختیاری منعکس گردیده همچنین در کتب تاریخی ازجمله تاریخ بختیاری اسکندرخان عکاشه و تاریخ بختیاری سردار اسعد و خاطرات سردارظفر و اسناد و مدارک و دست نوشته هاي موجود دربین بزرگان راکی موجود و قابل دسترسی میباشد. 

جنگهای درون ایلی :

علاوه برجنگهای میهنی و ملی سواران راکی در جنگهای درون ایلی بختیاری نیز حضور فعال داشته اند ازجمله : {جنگ کلنچی (کلنگ چین) -شوخی اندیکا - جنگ منار - جنگ نه هزار - ودر گیری با طایفه عرب کمری در تنگ گزی و ....} که بازتاب حضور سوارن راکی در این جنگها نیز در کتب و اشعار بختیاری  ذکر شده همانند این اشعار :

مربوط به جنگ کلنگ چین :

کلنگ چین به زرخرم به سنگ فروشوم         چرش زن وبچه اوی به گوشم

اسداله اويده  وا بهرام سلطون                   کربکشین سون که اکشنتون

کس نبینا ایل شاکی                                کافر نبینا طهماس خون راکی...

                  *******************************************  

مربوط به جنگ منار :             

دو ولا زه ترقوا کو ورهدومسون به آستون      زهرمار موری خوس تره دادسون

زهرمار کلنه کند اووشوره جمنید                نهیب داد آنادعلی مناره رومنید

رگ رگی رگ منار مردم زسرما                   سرمه زه پشت برید چپ کور گرما

تو قلی مو هم قلی هردو قلی خون            تو کر شاه اسدی مو حیواله خون

بهداروند ز دشمنی راکی ز کینه                 قمه ریزس  کردنه جعفرقلینه

                     ********************************************

مربوط به جنگ نه هزار :

ویدی بی غارت کنی گودی مناره            چغاخور سوز وخرم پر زه سواره

آنادعلینه زیدنه زه اسب وورسته            نه هزار گرهدنه پای دسته دسته

آحسین فرج اله گیر وست به میدون       کشتسه آممکریم جا خان قلی خون

نه هزار زه بی کسی روزس سیاهه       مم کریم مونه مکش تا خان بیاهه

خان قلی جعفرقلی کر اسدخون           اسب آنادعلینه برد و گرهد زه میدون

یکی از مهمترین جنگهای درون ایلی که طایفه راکی نقش فراوانی درآن داشت جنگ منار مربوط به زمانی است که بهداروندها به کمک سواران راکی، دورکی را شکست دادند . که سردار ظفر بختیاری درخاطرات خودبه آنها اشاره کرده‌است، اما طولی نکشید که دورکی‌ها، بهداروندها را در جنگ نه هزاز چغاخور شکست دادندکه فرماندهی نه هزار با آنادعلی فرزند طهماسب خان راکی بود که با کشته شدن وی نه هزار به هزیمت رفته و برای همیشه ریاست بختیاری را خوانین دورکی برعهده گرفتند از اینرو، کلبعلی خان دورکی (عموی حسینقلی خان ایلخانی) به انتقام جنگ منار و قصاص خون برادرش جعفر قلیخان دورکی تعداد زیادی از سران و مردان راکی را کشت تا افراد خیراندیش بختیاری شفاعت خواستند، وگفتندکه این گروه هم بختیاری بوده و مردم بدرد بخوری هستند آن وقت او از کشتن آنها خودداری کرد.

در گیری طایفه راکی با طایفه عرب کمری در تنگ گزی :

قبل از اسکان راکی در تنگ گزی طایفه عرب کمری در این منطقه سکونت داشتند و از طرف ایلخانی بختیاری حمایت میشدند با اسکان راکی در این منطقه درگیری های پراکنده ای هر از گاهی بین طرفین صورت میگرفت که با وساطت خوانین بزرگ به صلح منجر میشد . ولی نهایتا در حدود سالهای مابین (۱۲۷۰تا ۱۲۸۰) شمسی همزمان با کلانتری آ محمد حسین راکی پسر ارشد حاج آ عباسقلی نوه طهماسب خان راکی و با اهانتی که عرب کمری به راکی و بالاخص کلانتر بانفوذ آن روا داشتند در گیری شدیدی بین طرفین شروع شد که منجر به تلفاتی از دو طرف گردید و نهایتا با حکم ایلخانی مستقر در چغاخور طایفه مذکور از تنگ گزی کوچ اجباری نمودند . 

البته از نظر نگارنده هرگز این جنگها اهمیت جنگهای دفاع از کشور و یا جنگهای ملی  ( آزادی خواهی ) همانند نهضت مشروطه را نداشته بلکه به اتحاد و ترقی و توسعه ایل بختیاری لطمات فراوان وارد کرده است ولی به جهت تاریخی بودن ذکر گردید }.

برخی از مشاوران و كاردانان طايفه راكي در گذشته:

لازم به ذکر است طایفه راکی علاوه بر سواران نامی همواره بزرگانی در زمینه علم و ادب و هنر و سیاست و فعالیتهای اقتصادی و امور عام المنفعه پرورانده از جمله مشاورانی که همواره در جهت پیشرفت وخیر خواهی ایل بختیاری درتشکیلات ایلخانان بختیاری حضور داشتند همانند حضور :

۱- آ نصراله راکی از تيره ارزاني وند به عنوان مشاور در تشکیلات محمد تقی خان ایلخانی چهارلنگ که اعلام کشور مستقل از قاجار نمود و حتی از دولت بریتانیا تقاضا کرد که کشورش را به رسمیت بشناسد و در این زمان اکثر مشاورانش بدون تحقیق و از سر احساس وی را تشویق به شورش برعلیه قاجار میکردند آنصراله راکی که فردی باسواد ومطلع از امورات کشور بود به دلیل به خطر افتادن ایل بختیاری وی را از این کار منع کرد وگفت تو همانند (یک کنگر که بروی سنگ میروید وریشه نمیدواند) هستی و در پایتخت وشهر های بزرگ کشور نفوذ ومتحد نداری ودیدیم که آینده نگری وی صحیح ودلسوزانه بود وسرانجام محمد تقی خان به علل مختلف و ازجمله  همین نقطه ظعف با وجود آن همه دلاوری و شجاعتش شکست خورد.

۲- ميرزا آ عليمردان پرچمی فرزند کربلائی اسکندر از تيره قاسموند كه مشاور مخصوص حكومت وقت (رضا شاه) در امور اسكان عشاير در ايل بختياري بود و .... شاعران و هنر مندان در گذشته و حال و بزرگانی در سیاست و حکومت از جمله پس از مشروطه که حکومت برخی از ولایات کشور به دست بختیاری ها افتاد بسیاری از بزرگان راکی به علت کاردانی به حکومت های مناطق مختلف درکشور من جمله حکومتهای شهرهائی در ( یزد - خوزستان - اصفهان و کرمان ) منسوب شدند .

و ازنظر کارهای عام المنفعه همین بس که تنها اثر به جای مانده ایل بختیاری در ییلاق  هفت لنگ پل معروف حاج میرزا خون شجاعی از تيره ارزاني وند بروی زاینده رود در تنگ گزی است که وی آنرا بدون قبول هزینه ای از دولت از ثروت شخصی خود بنا نمود و یادگاری ارزشمندی از این بزرگمرد راکی میباشد . معمار این پل حاج خزعل قبادی فرزند حاج آ قباد راکی بود .

از نظر اقتصادي همواره گله داران - رمه داران و چهارپا داران و ملاکین بزرگ راكي از معروفترين سرمايه داران بختياري بوده اند كه به رشد اقتصادي ايل بختياري و نهايتا منطقه كمك كرده اند . كه دو نفر از معروفترین ایشان در بین بختیاری ۱- حاج حسن قاسموند  ۲- حاج سردار شجاعی از تیره ارزانی وند بودند. قابل توجه اينكه اينكه اسامي بزرگان ديگري مدنظر است كه در مطالب آتي ذكر خواهد شد.

سرپرستی طایفه:

سرپرستی طایفه راکی، پس از کوچ اجباری به تنگ گزی و استقلال طایفه راکی برجوئی از مراد خان مالملی بر عهده طهماسب خان راکی بوده و نسل بعد از نسل، به نوادگان وی رسیده‌است. و هر تیره هم خود دارای کد خدا و ریش سفیدانی بوده است و آخرین کلانتر رسمی طایفه منصور خان طهماسبی راکی که پسر حاج آ جواد راکی و داماد خسروخان سردار ظفر بود و پس از آن و با توجه به انجام اصلاحات ارضی از طرف دولت پهلوی اداره امور کلیه ایلات و طوایف ایرانی از جمله بختیاریها در ساختار نهادهای دولتی همانند استانداری ها و شهرداری ها و دهداری ها قرارگرفت.

ساختار سازمانی ایل بختیاری :

ایل      =======    ایلخان

شاخه  =======    ایل بیگی

باب      =======    خان

طایفه  =======     کلانتر

تیره     =======    کدخدا

تش     =======    ریش سفید

نتيجه گيري:

نتيجه اينكه نسل جديد و آينده بختياري و بالاخص راكي با مطالعه متن فوق و متون مشابه و درك اين همه افتخار معنوي و مادي كه نياكانشان برجاي گذارده اند مسئولیتی بسیار خطیر بر عهده دارند و می بایستی با تلاش مضاعف و با تسلط بر علوم جديد بر اين افتخارات بيفزايند البته امروزه نیز این طایفه اصیل و پر افتخار دارای جوانانی روشنفکر و تحصیلکرده و مفید در همه زمینه ها برای کشور عزیزمان ایران میباشد که در عرصه های مختلف حضوری فعال دارند. این بود قطره ای از افتخارت و سرگذشت پر فراز و نشیب این طایفه سربلند و بزر گ بختیاری با تکیه بر اسناد و مدارک موجود . نگارنده  به عنوان برادري كوچك خواهشمند است از بزرگان بختیاری بالاخص بزرگان راکی چنانچه سند یا نوشته ای از گذشته طایفه در دست دارند به جهت ثبت و ماندگاری و آگاهی نسل جدید و آینده ارائه فرمایند تا به نام خودشان ثبت و نگاشته شود. 

شایان ذکر است که برخی از مطالب دست نوشته های نگارنده بر گرفته از سخنان بزرگان فامیل بالاخص مرحوم آ مهدی پرچمی از کدخدایان تیره قاسموند و همچنین مرحوم پدرم و مرحوم مادر بزرگم و دیگر بزرگان .... که گنجینه ای از اطلاعات طایفه ای بودند میباشد.  

                                               ( والسلام )  

                                                                              (باتلخیص)

نگارنده : عیسی شجاعی برجوئی دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ

                                                                      

منابع به ترتیب حروف الفبا:

۱- اسعد بختیاری - علیقلیخان - تاریخ بختیاری

۲- پیر نیا - حسن - تاریخ ایران باستان

۳- خسروی - عبدالعلی - فرهنگ بختیاری - چاپ پدیده

۴- دهخدا - علی اکبر - لغت نامه

۵- شجاعی برجوئی - عیسی - دست نوشته ها - به استناد سخنان بزرگان راکی

۶- ظفر بختیاری - خسروخان - خاطرات

۷- عکاشه - اسکندر خان - تاریخ بختیاری - چاپ خرداد ۱۳۶۵

۸- قبادی راکی - آ هوشنگ - دست نوشته ها

 

         ********************************************************